با هم بخوانیم ، نقد فیلم سرهنگ ثریا
نقد فیلم سرهنگ ثریا ، نویسنده و کارگردان: لیلی عاج ، تهیهکننده: جلیل شعبانی ، بازیگران: ژاله صامتی، وحید آقاپور، حمیدرضا محمدی، دیبا زاهدی، شهروز آقاپور، منتقد : هنگامه بیگزاده
سرهنگ ثریا از زاویه ای متفاوت به حضور سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در پادگان اشرف میپردازد.
دراین فیلم ژاله صامتی با همان ویژگیهای فنی همیشگیاش مجاهدت های یک زن را در مقام یک مادر به تصویر کشیده و به درستی مخاطب خود را تحت تأثیر گذاشته.
سرهنگ ثریا فیلم شریف و محترمی است که نمی خواهد قهرمان سازی کند.
فیلم بدون آن که به درون گروهک منافقین ورود کند، شناخت و اطلاعات خوبی را به مخاطب منتقل می کند، بار عمده این شناخت نه از مسیر دیالوگ که ساده ترین روش ممکن است منتقل نمیشود بلکه خرده داستانک های فیلم وظیفه این انتقال اطلاعات را به عهده دارند.
فیلم یک مشخصه بزرگ دارد و آن روحیه قهرمانی است که تدریجا به ثریا افزوده می شود شخصیتی که ابتکار عمل بالایی داشته و در چند بزنگاه، ناجی تیمش است، زیرکی خاصی در لفافه به این کاراکتر تزریق شده که سبب میشود تا مخاطب بپذیرد هیچ یک از افراد گروه به اندازه ثریا شایستگی رهبری آن جریان را ندارد .
سرهنگ ثریا یکی از آثار اخیری است که با محوریت زن قهرمان در سینمای ایران ساخته شده است.
داستان فیلم
ثریا عامری (ژاله صامتی) در نزدیکی «اشرف»، در محیطی خشک و خاکآلود و خشن، در یک بنگال ساکن شده است. او بهدنبال پسر خودش، امیرعلی حاجیلو، آمده است که فکر میکند ناخواسته بهعضویت سازمان درآمده و لابد حالا در این قرارگاه است. ثریا طوری زمینهچینی کرده است که بتواند در لحظه تحویل سال ۱۳۸۹ بعد از ۱۰ سال پسرش را ببیند.
کل فیلم روایت تلاشهای ثریا و خانوادههای کمابیش «گوشبهفرمان» او برای دیدار با پسر و دختر و پدر و مادر خودشان و تشویق آنها به فرار است. خلیل طاهرزاده (وحید آقاپور) دنبال برادرش، جلیل، است؛ امسعید (سلیمه رنگزن) پی پسرش میگردد؛ هانیه (دیبا زاهدی) و داییاش (مجید پتکی) آمدهاند مادر دختر را ببینند.
ثریا و همراهانش به هر دری میزنند که بتوانند حتی شده لحظهای عزیزان خودشان را ببینند. آنها شعار میدهند و شعارنوشتههای گوناگون سر دست میگیرند، اما مجاهدین بلندتر شعار میدهند و بیشتر شعارنوشته سر دست میگیرند؛ آنها روزبهروز به تعداد بلندگوهای خودشان اضافه میکنند، اما مجاهدین با خرابکاری یا قطع کلی برق صدایشان را خفه میکنند؛ آنها پول جمع میکنند که بتوانند بیشتر و بهتر مقاومت بورزند، اما مجاهدین پیشتر میآیند و تانکر آبشان را خالی میکنند و انبار آذوقهشان را آتش میزنند.آنها بپّا میگذارند، اما مجاهدین در بین خودشان نفوذ میکنند؛ آنها از چند طرف قرارگاه را احاطه میکنند، اما مجاهدین سیم خاردارهای محوطه را برقدار میکنند؛ آنها ماجرا را به رسانهها میکشانند، اما مجاهدین با برنامههای «سیمای آزادی» پاسخشان را میدهند؛ آنها سعی میکنند شاد و امیدوار بمانند، اما مجاهدین آنها را مغموم و نومید میکنند. بعد از گذشت روزها، «حتی یک نفر» از بستگانشان در اشرف به ایشان ملحق نشده است؛ برعکس، از آنها شنیدهاند که «من، مجاهدِ صِدّیق، خانوادهای ندارم.» خانواده بیولوژیک ندارند، اما پدر و مادر ایدئولوژیک (مسعود و مریم) دارند.
اشرف «دریا» نیست که مردههایش را برگرداند، «مرداب» است؛ اشرف «بیابان» است، «سراب» است.
Colonel Soraya
نقد فیلم سرهنگ ثریا ، منتقد : هنگامه بیگ زاده. روایتی مادرانه چهره هولناک مجاهدین خلق را به تصویر می کشد، آنجا که ذهن ها را چنان مسخر خود کرده اند که فرزند مادر را از خود می راند و برادر به صورت برادرش سنگ پرانی می کند و به تعبیر قرآن کریم مگر بر قلب هایشان قفل زده شده است.
تصویری که اعضای گروه بیش از آنکه در زندان بیرونی گرفتار باشند اسیر ذهن آلوده به تعلیمات منحوس گروه های منافقین هستند و هرگونه وابستگی عاطفی و خانوادگی را منفور می دانند.
انتخاب صحیح بازیگران به ویژه نقش آفرینی حرفه ای ژاله صامتی به عنوان نقش اصلی فیلم، به زیبایی حس مادران و ازخود گذشتی مقام مادر را به تصویر می کشد. مادرانی که در هیچ شرایطی حاضر به دیدن بدی فرزند نیستند و همچنان امید به آغوش کشیدن فرزند را دارند.
حمیدرضا محمدی و وحید آقاپور نیز به خوبی از عهده نقش برآمده اند. فیلم بر اساس نمایش دوربین فیلمساز در اردوگاه ثریا می ماند و تصویری از اردوگاه اشرف و شکنجه های آنجا ارائه نمی شود چرا که لیلی عاج در «سرهنگ ثریا» نیز بر جنبه مادرانه و روابط عاطفی تمرکز داشته است که از این حیث موفق بوده است.
کارگردان و فیلمنامهنویس تلاش میکنند یک فیلم بلند سینمایی را به شکل یکطرفه و با یک کاراکتر اصلی پیش ببرند و از ضد قهرمان و نقشهای منفی غفلت کرده اند و به تعدادی از مستندهایی که درباره پادگان اشرف ساخته شده، بیش از اندازه مراجعه کرده و منابع دیگر را به خوبی بررسی نکرده اند ؛ بنابراین اساسا درام شکل نگرفته است.
پادگان اشرف و سازمان مجاهدین
اگر مخاطب اصلا نداند پادگان اشرف چه بوده و سازمان مجاهدین را نشناسد، چندان اطلاعاتی از این فیلم به دست نمیآورد. مسئله پادگان اشرف و حضور خانوادهها برای دیدار با فرزندان خود، از پروژههای موفق و راهبردی اطلاعاتی، امنیتی و مردمی نظام نسبت به سازمان مجاهدین بوده که اساسا به جمع شدن پادگان اشرف از آن مکان منجر شده است. در حالی که در پایان این فیلم با شکست مطلق قهرمان و بقیه شخصیتها و یک پایان سیاه مواجه میشویم. در حقیقت با کوچکنمایی یک اتفاق خیلی بزرگ مواجه هستیم که ابعاد مختلف آن در فیلم نادیده گرفته شده است.
به توجه به مستندنگاری فیلمنامه، آن را دچار شتابزدگی کرده . موضوعات قبلی که درباره سازمان مجاهدین تولید شده، عموما به حوزه عملیاتی و اطلاعاتی پرداخته و این نخستین فیلم در حوزه اجتماعی این سازمان است. فیلم با وجود این که خالی از نگاههای سیاسی است، از نظر تاریخی با ضعفهای جدی مواجه است. آنگونه که تهیه کننده آن بیان کرده، ظاهرا طی ۲ ماه فیلمبرداری ضبط شده و در فرآیند فیلم در ساخت و نگارش و پژوهش، عجله کرده اند.
از دیگر نقاط ضعف فیلم، این است که آن سوی قصه را نشان نمیدهد و این سوال برای مخاطب ایجاد میشود که چه اتفاقات درونسازمانی اتفاق میافتد که شخصی که در پادگان اشرف است، با وجود آن که زجر و عذاب خانواده خود را میبیند، حاضر به ملاقات با آنها نمیشود و در جدایی از سازمان مجاهدین، هیچ توانی ندارد.
باید به کارگردان فیلم، آفرین گفت که فهم درستی از قاب و حرکت دوربین و میزانسن دارد. مادری در فیلم خلق میکند که نمونه آن را در فیلمهای ایرانی، خیلی کم میبینیم. مادری که خصلتهای یک مادر ایرانی را دارد ، دوربین همراه با مادر است که نقش رهبری دارد. همه جا پشت سر او است و نزدیک او قرار دارد.
دوربین فاصله خود را با اعضای مرکزی سازمان مجاهدین حفظ میکند. از سوی دیگر، فیلم با نگاهی انسانی، به اوج تفکر ضد انسانی سازمان مجاهدین اشاره میکند و این موضوع را به تصویر میکشد که تفکر سازمان مجاهدین، کار را به جایی رسانده که حتی برای جایگاه مادر نیز هیچگونه ارزش انسانی قائل نیست.
این ایدئولوژی ضد انسانی مجاهدین را به خوبی به تصویر میکشد و این، نقطه قوت فیلم است.
نقد فیلم سرهنگ ثریا ، منتقد : هنگامه بیگ زاده ، نویسنده و کارگردان: لیلی عاج.