آشنایی با بانوی هنرمند مهناز غمخوار

مهناز غمخوار ، متولد 18 بهمن 1361 ، در تهران ، و فرزند مرحوم، جناب آقای محمدحسن غمخوار (هنرمند سینما ، تئاتر و تلویزیون) است. خواهر او (مونا غمخوار) نیز در پیشه ی بازیگری فعالیت دارد. او از اوایل دهه ی هفتاد وارد هنر شد و در سریال عکاسخانه چهره نما ، در سریال سلام در نقش مژگان ، در فیلم سینمایی عیالوار در نقش علی، هنرنمایی کرده. همچنین در نمایش بچه تابستان، با رضا عطاران همبازی بوده. از دیگر نمایش هایی که وی در دوران کودکی اجرا کرده میتوان به شازده کوچولو، شهرزاد، رویاهای خلیج فارس، شمس، فاندو ولیز اشاره کرد.

مهناز غمخوارمهناز غمخوارمهناز غمخوار ، علاوه بر فعالیت در سینما ، تئاتر و تلویزیون، به عنوان بازیگر، در دنیای موسیقی به عنوان خواننده نیز فعالیت دارد و به چند زبان، از جمله هندی، خوانندگی داشته.

مهناز غمخوارعلاوه بر این، مهناز غمخوار، با خواهر گلشیفته فراهانی ، شقایق فراهانی، همبازی بوده است. جناب محمدحسن غمخوار پدر ایشان نیز در سریال های “دزدان مادربزرگ” ، “لبخند سوم” و “ماجراهای سرابی” در کنار بزرگانی چون حسین پناهی، نیکو خردمند به ایفای نقش پرداخته بود.

مهناز غمخوار

چند جمله از زبان بانو غم خوار

اکنون صحبت هایی را از این هنرمند کشورمان میخوانیم، که مرتبط با نمایش او در سال 1402 است. نمایشی که نویسنده، بازیگر، و کارگردان اش، خودش بوده.

من از 4 سال پیش در تلاش بودم که نمایش “زمستون” به روی صحنه بیاید، خیلی تمرین کردم، مشکلات و سختی های زیادی سر راهم قرار گرفت مثل شرایط بد دنیا که با کرونا در جنگ بودیم و… .

ولی با انرژی خوبی که در درونم داشتم و مادری که همیشه مشوّقم هست و همچنین همراهی خواهر عزیزم مونا غمخوار از چهره های تلویزیون و سینما که از کودکی خوش درخشیده و همیشه کنارم هست مأیوس نشدم و تلاش کردم، خیلی ها من را دلسرد کردند ولی مقاومت کردم و نتیجه اش این است که الان در خدمت شما هستم.

مهناز غمخوارمهناز غمخوار

این نقش در نمایش زمستون به نظرم نقش خوبی است و خیلی احساسی. من می توانم بگویم خیلی این شخصیت را دوست دارم چون حرف هایی که می زند حرف های قشنگی است؛ حرف هایی است که دارد کمرنگ می شود.

عشق ها و احساس هایی که با وجود تکنولوژی و غیره دارد رفته رفته از بین می رود… فرهنگ مان دارد فراموش می شود. دیگر آدم ها نمی خواهند به هم گوش کنند و این ناراحت کننده است. ولی شخصیت داستان من کاملا پاک و معصوم و بی ریاست و حرف هایش برای این است که قشنگ است چون “راست” می گوید ولی خب متاسفانه دنیای ما راست، دروغ و بد را میشناسد.

من می خواهم یک تلنگر به تماشاچی و مخاطب بزنم و حرفم این است که به سادگی از کنار هم و احساسات هم رد نشویم. شاید توجه و حمایت ما از عزیزی کلی سرنوشتش را عوض کند.

مهناز غمخوارمهناز غمخوار

هدف نمایش زمستون

هدف نمایش زمستون، از زبان مهناز غمخوار : من می گویم بیاییم قلب شان را بسازیم نه قبرشان را. از هم دلجویی کنیم. مراقب مهربانی هایمان باشیم. شاید الان بگویید خب این حرف ها تکراری است ولی واقعیت این است که واقعا اوضاع اینقدر بد است که باید دوباره جملات تکرار شود. تکنولوژی و کار و مشقات زندگی دارد یکجورهایی احساس آدم ها را دستخوش تغییر می کند. و دوری و دوری و این برای نسل بشر ترسناک است.

و در نهایت تنهایی را تجربه می کنیم که این خیلی غم انگیز است و شخصیت داستان من همین آدم تنهاست. من می خواهم به مخاطب، تنهایی و رنج را نشان بدهم. شاید با این نوشته یا نمایش بتوانم کسانی یا بزرگانی را با اجرای این نمایش به فکر وادارم و سهمی داشته باشم تا مراقب هم باشیم، همدیگر را دوست داشته باشیم؛ به همین سادگی.

دنیا دارد از بین می رود به خاطر تنهایی تک تک این آدم ها؛ چون یک وقت هایی تنهایی و رنج از آدم ها یک موجود خطرناک می سازد. همیشه آدم رنج کشیده مهربان نیست. برای این است که می گویم مراقب مهربانی هایمان باشیم.

سخن پایانی

از نظر من هنر و هنرمند زمانی معنی واقعی خودش را دارد که بتواند روی مخاطب تاثیر مثبت بگذارد یعنی جوری باشد که‌ وقتی مخاطب با موضوع روبه رو می شود مثلا یک نمایشنامه یا نمایش وقتی از سالن می رود و وارد زندگی واقعی می شود باید به او اضافه شود و به اصطلاح تغییری در او ایجاد شود و بتواند مدتی تفکر و تامل داشته باشد. اگر هنر و هنرمند بتوانند در فکر مخاطب و مردم به طور مثبت نفوذ کنند آنجاست که می توان گفت موفق است و رسالتش را انجام داده است.

در پایان تشکر می کنم از شما خانم مهشید جهانی و خبرگزاری رکنا که این مصاحبه دوستانه را ترتیب دادید.

مهناز غمخوار

مهناز غمخوار: بیاییم قلب هم را بسازیم نه قبر هم را !

(بخش هایی از متنی که مطالعه کردید، از متن مصاحبه ی خبرگزاری رکنا با این هنرمند، استفاده شده بود.)

نمایش زمستون تئاتر زمستون. نویسنده، کارگردان ، بازیگر : مهناز غمخوار .